در نگاه اول، نظام آموزشی فنلاند(Finland) شبیه یک رؤیاست: بدون کنکور، بدون استرس، با معلمان باتجربه و محیطهای آموزشی انسانی. همین ویژگیها باعث شدهاند کشور فنلاند بارها در صدر جدولهای بینالمللی مانند PISA بدرخشد. اما وقتی پای مهاجران، دانشآموزان بااستعداد یا خانوادههای فرهنگیتر وسط میآید، همهچیز به این سادگی نیست.
برخلاف تصور عمومی، بسیاری از خانوادههایی که از کشورهای دیگر به فنلاند مهاجرت کردهاند، به مرور با چالشهایی روبهرو میشوند که کمتر دربارهشان صحبت شده. برای مثال، کودکی که تا دیروز در سیستم آموزشی کشور خودش، ریاضی را با سرعت بالا یاد میگرفت، ممکن است در مدرسه فنلاندی احساس کند عقب مانده. چرا؟ چون در فنلاند یادگیری آهسته و بدون فشار تشویق میشود. اما آیا این روش برای همه کودکان مؤثر است؟
از طرفی، کلاسهایی که رقابتی در آنها وجود ندارد، میتوانند باعث افت انگیزه در کودکانی شوند که به رقابت سازنده عادت دارند. نبود سیستم ارزیابی منظم، نبود مشوقهای تحصیلی، و نبود دروس متنوع برای فرهنگها و زبانهای مختلف، از جمله مواردی است که برخی والدین از آن انتقاد میکنند.
در کنار همه اینها، زبان سخت فنلاندی، نبود آموزشهای ویژه برای مهاجران تازهوارد، و همچنین تفاوتهای فرهنگی عمیق در شیوه تدریس و تعامل معلم و دانشآموز، گاهی باعث میشود که کودک نه تنها از نظر درسی، بلکه از نظر روحی و اجتماعی هم احساس فاصله کند.
اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود...
در ادامه مقاله، وارد بخشهایی میشویم که کمتر در رسانهها گفته شده: از تجربه پدران و مادران مهاجر گرفته تا تضادهای فرهنگی در محیط مدرسه، نرخ بالای ترک تحصیل در دبیرستان، و حتی نقدهایی که از داخل فنلاند به نظام آموزشیشان وارد شده.
برای مطالعه ادامه این گزارش، به منبع اصلی مراجعه کنید.
منبع: مجله ازهیچ!