نرخ سواددر جهان یکی از دقیقترین آینهها برای سنجش میزان توسعهیافتگی یک کشور است. آمارهای بینالمللی نشان میدهد که جهان در مسیر درستی برای گسترش آموزش پایه حرکت کرده، اما این مسیر برای همه کشورها یکسان نبوده و شکافهای بزرگی میان جوامع مختلف وجود دارد.
در گذشته، سواد داشتن امری نادر و منحصر به طبقات خاصی از جامعه بود. در سال ۱۸۲۰، تنها ۱۲ درصد جمعیت جهان باسواد بودند. حتی تا اوایل قرن بیستم، این عدد از ۲۰ درصد فراتر نمیرفت. آموزش رسمیو عمومیهنوز جای خود را باز نکرده بود و بسیاری از کودکان از حداقل فرصت تحصیل نیز محروم بودند.
اما از دهه ۱۹۵۰ به بعد، با سیاستگذاریهای جهانی برای آموزش ابتدایی رایگان، رشد نرخ سوادشتاب گرفت. در سال ۱۹۶۰ نرخ سواد جهانی به ۴۲ درصد رسید و در سال ۱۹۸۳ به ۷۰ درصد. امروز، جهان به نقطهای رسیده که بیش از ۸۷ درصد مردم بالای ۱۵ سال میتوانند بخوانند و بنویسند.
با این حال، نگاهی دقیقتر به نقشه جهان نشان میدهد که این پیشرفت فراگیر نبوده است. کشورهایی در اروپای شمالی مانند فنلاند (Finland) و نروژ (Norway) به نرخ سواد۱۰۰ درصدی دست یافتهاند. در آنسو، کشورهایی مانند چاد (Chad)، افغانستان (Afghanistan) و سودان جنوبی (South Sudan) همچنان با نرخ سوادی زیر ۴۰ درصد دستوپنجه نرم میکنند. در مالی (Mali)، حتی دیده شده که نرخ سواد در سالهای اخیر کاهش داشته است.
یکی از دلایل اصلی این تفاوت، دسترسی نابرابر به آموزش است. در مناطقی که مدارس کافی وجود ندارد یا کیفیت آموزش پایین است، بسیاری از کودکان از آموزش بازمیمانند. این مساله بهویژه در مناطق جنگزده، محروم یا روستایی تشدید میشود.
در کنار این نابرابری جغرافیایی، شکاف بین نسلها نیز قابل توجه است. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، نسل قدیمیتر (افراد بالای ۶۰ سال) درصد بسیار کمیباسواد هستند. مثلاً در برخی نقاط شمال آفریقا، تنها ۳۰ درصد سالمندان سواد خواندن و نوشتن دارند، در حالی که در همان کشورها بیش از ۹۰ درصد جوانان بین ۱۵ تا ۲۴ سال باسواد هستند.
این اختلاف نسلی یک پیام روشن دارد: سرمایهگذاری در آموزش عمومی، حتی در کشورهای فقیر، میتواند در عرض یک نسل نتایج بزرگی بههمراه داشته باشد. اما اگر این روند متوقف شود یا کند شود، بازگشت به عقب بسیار سریعتر از پیشرفت خواهد بود.
شکاف جنسیتی نیز یکی دیگر از چالشهای مهم در مسیر رسیدن به سواد همگانی است. طبق آمار سال ۲۰۲۰، ۹۰ درصد مردان جهان باسواد بودند، در حالی که این رقم برای زنان ۸۷ درصد بود. در کشورهای فقیرتر، این شکاف عمیقتر است. برای مثال، در برخی نقاط آفریقا، تنها ۵۹ درصد از زنان توانایی خواندن و نوشتن دارند، در حالی که ۷۲ درصد مردان در همان مناطق باسوادند.
اما چالش اصلی جایی دیگر است؛ در ارتباط مستقیم فقر و بیسوادی. در مناطقی که مردم با فقر شدید مواجهاند، آموزش آخرین چیزی است که به آن توجه میشود. کودکان برای کمک به اقتصاد خانواده از تحصیل بازمیمانند و در نهایت خودشان هم وارد همان چرخه فقر میشوند. بدون آموزش، نه تنها فرصت رشد اقتصادی از بین میرود، بلکه نسلهای بعدی نیز در همان مسیر گرفتار میشوند.
در جهانی که بهسمت دیجیتالی شدن و اقتصاد دانشبنیان پیش میرود، بیسوادی دیگر فقط یک مشکل فردی نیست؛ بلکه تهدیدی برای آینده جوامع است. اما آیا میتوان این شکافها را در دهههای آینده کاهش داد؟ آیا سیاستهای جهانی، آموزش آنلاین و پیشرفتهای فناورانه میتوانند راه نجاتی برای مناطق محروم باشند؟
برای بررسی دقیقتر پاسخ این پرسش و مطالعه ادامه مقاله، به منبع اصلی مراجعه کنید.
منبع: مجله ازهیچ!